هیرولیک | Herolic

اپیزود سی و چهارم: جان کنستانتین بهار، فصلی که انگار دنیا توش بیداره. زندگی با بهار ادامه داره. همه در حال زندگی ان. همه، غیر از من! من دارم میمیرم. جان کنستانتین داره می میره :کاری از فائقه تبریزی بردیا برجسته نژاد :

اپیزود سی و سوم: دردویل مت حتا یه لباس ابرقهرمانی داره ... یه لباس قرمز ... یه ماسک قرمز هم داره با دوتا شاخ. درست مثل شیطان! مثل دردویل. راستش نمیدونه تو تنش چه شکلیه چون نمی بینه ولی همه ی اونایی که باید از شیطان شهر ب�

اپیزود سی و دوم: کلاغ زمانی باور مردم بر این بود که وقتی کسی میمیره، یه کلاغ روحشو تا سرزمین مرده ها حمل می کنه. اما گاهی، اتفاقی خیلی بدی میوفته که حجم زیاد اندوه و غمش، نمیذاره روح به آرامش برسه ... برای همین گاهی، �

!قسمت سی و یکم: یه چیزی داره بچه هارو میکشه دوتا راز بزرگ تو دنیا هست که تو اصلا و ابدا نباید به هیچکس بگی. اولیش اینه که هیولاها وجود دارن و بچه ­ها رو می­کشن و می­خورن. دومی هم اینه که موجوداتی مثل ما هم هستن که اون �

نوروز 1402 مبارک اپیزود سی ام هیرولیک و قسمت چهارم از مینی سریال سین سیتی: مردن و زنده شدن سین سیتی، شهری که همه رو فاسد میکنه. اگه نتونه فاسد کنه، روشون یه لکه میندازه و اگه بازم نتونست، می کشتشون :کاری از فائقه تبری�

نوروز 1402 مبارک اپیزود بیست و نهم هیرولیک و قسمت سوم از مینی سریال سین سیتی: حرومزاده­_ی زرد رنگ نانسی کالاهان 11 ساله تو دستای یه دیوونه_ی بی­ سروپا زندانی شده و من هنوز نتونستم پیداش کنم. فقط یه ساعت دیگه وقت دارم ن�

نوروز 1402 مبارک اپیزود بیست و هشتم هیرولیک و قسمت دوم از مینی سریال سین سیتی: زنی که جونتم براش میدی سکوت سین سیتی صداهای مخصوص خودشو داره. آژیر پلیس، زوزه ی شغال، صدای سقوط و فرود آدما. بریده شدن گلو، صدای ترافیک ...

نوروز 1402 مبارک اپیزود بیست و هفتم هیرولیک و قسمت اول از مینی سریال سین سیتی: خداحافظی سخت شب گرمیه، مثل جهنم. همه چی چسبناکه. من تو یه اتاق داغون توی داغون ترین قسمت این شهر داغونم. اما من به یه الهه خیره شدم ... گلدی .

!اپیزود موقت یک درد و دل چند دقیقه ای

قسمت بیست و ششم: آیرون من مردی پولدار و خودشیفته به نام "تونی استارک" که هیچی هم براش مهم نبود، تا اینکه خیلی ناگهانی تبدیل شد به یک ابرقهرمان! ابرقهرمانی که نه تنها قدرتشو از بدو تولد نداشت و نه تنها اونو با یه نیش �